بروزرسانی شده در 21ام اسفند , 1401
در این آموزش رایگان زبان انگلیسی جمله با take در زبان انگلیسی را به شما میگوییم. سلام به همراهان گروه آموزشی راسا و علاقهمندان به یادگیری زبان انگلیسی و مخصوصا دوستانی که به مقالههای ”راسا فریز” علاقه دارند. در این مقاله قصد داریم عبارتها و فریزهای با take را به شما دوستان عزیز راسا زبان بگوییم. به عبارتهای زیر توجه کنید و آنها را در زبان انگلیسی روزمره خودتان استفاده کنید. ترجمه جملههای انگلیسی به فارسی آمده است.
قسمت اول فریز و جمله با take در زبان انگلیسی
جمله و معنی Take off
۱. در آوردن (لباس یا سر پوش چیزی) 2. بلند شدن یا پرواز کردن
1. I always take off my watch before I wash my hands.
2. Hurry up! The plane will take off in 20 minutes.
من همیشه ساعت مچیام رو قبل از شستن دستهایم در میاورم. عجله کن!
هواپیما 20 دقیقه دیگه پرواز میکنه.
معنی و جمله با Take out
چیزی رو بیرون بردن. چیزی رو از جاش در آوردن. کسی رو بیرون بردن
1. I will take you out for dinner tomorrow.
2. I need to get this tooth taken out.
3. Remember to take out the trash.
فردا تو رو برای شام بیرون میبرم.
من باید این دندون رو بیرون بیارم.
یادت باشه که آشغال رو ببری بیرون.
معنی Take place
اتفاق افتادن (برگزار شدن)
The event will take place tomorrow night.
مراسم فردا شب برگزار خواهد شد.
معنی Take over
کنترل چیزی را بر دست گرفتن
The new owner will take over the business soon.
صاحب جدید کنترل بیزینس رو خیلی زود به دست خواهد گرفت.
معنی Take after someone
شبیه کسی بودن یا رفتار کردن
You take after your mom.
تو به مامانت رفتی (شبیه مامانت هستی)
معنی Take apart
جدا کردن چیزی به قطعات کوچکتر
The hairdryer stopped working. I’ll take it apart and see what is wrong.
سشوار کار نمیکنه. به قطعات کوچکتر تقسیمش میکنم ببینم مشکلش چیه.
معنی Take on
کسی رو برای انجام کاری استخدام کردن مسولیت یا کاری رو پذیرفتن (عهده گرفتن)
1. Currently, our company isn’t ready to take on any new employees.
2. Why did you take on such a challenging task?
در حال حاضر شرکت ما آماده پذیرش کارمند جدید نیست.
چرا چنین وظیفه چالش برانگیزی را بر عهده گرفتید؟
معنی Take away
چیزی رو برداشتن یا حذف کردن چیزی رو کم کردن غذای بیرون بر خریدن ( غذا رو بخری بری جای دیگه میل کنی)
1. The teacher took away the boy’s comic.
2. I’d like to order some burgers to take away, please.
3. She has taken away your heart and soul. you love her.
معلم کتاب کومیک پسر رو ازش گرفت,
چند تا برگر برای بیرون بر میخواهم.
او روح وقلب تو رو برده است. تو عاشقشی.
معنی Take up
to start a new habit or hobby; to start a new job or accept a new position
سرگرمی یا عادت جدید رو شروع کردن
شغل جدیدی رو شروع کردن یا پست جدید رو قبول کردن.
I’ve recently taken up gardening
اخیرا باغبانی رو شروع کردهام ( به عنوان شغل یا سرگرمی جدید)
Harry will take up his new position tomorrow.
هری پست جدیدش رو فردا شروع خواهد کرد.
معنی Take up on
to accept an offer from someone; to ask someone to explain something because you don’t agree with them or you think it is wrong
پیشنهاد کسی رو قبول کردن
از کسی بخواهید توضیح بده چیزی رو چون شما موافق نیستید
You need to take her up on what she said to you yesterday. I think something is wrong.
تو باید ازش بخوای که بهت توضیج بده در مورد چیزی که دیروز بهت گفته. فکر میکنم یک جای کار میلنگه.
That’s quite an interesting offer. I’ll take you up on it.
پیشنهاد جالبی هست. پیشنهادت رو قبول میکنم.
معنی Take up with
to have a close relationship with someone, especially someone unsavory and untrustworthy; to be busy doing or thinking about something
داشتن رابطه نزدیک با کسی (مخصوصا کسی که نامطمئن هست)
مشغول فکر کردن یا کار کردن در مورد چیزی (نگران چیزی بودن)
I can’t understand why he took up with that old woman.
من نمیفهمم چرا او رابطه نزدیکی رو با آن پیر زن دارد.
She was completely taken up with concern for her newborn baby.
او کاملا نگران نوزاد تازه متولد شده اش بود.
معنی Take down
to remove something from a high position; to separate something into pieces; to write down a piece of information or a statement
چیزی رو از جایگاه بلند برداشتن/ قطعه قطعه کردن چیزی/ یک تیکه اطلاعات یادداشت کردن
Can you help me take that picture down from the shelf, please?
میشه کمک کنی اون قاب عکس رو از قفسه برداریم لطفا (بیاریم پایین)؟
The scaffolding was taken down for repairs
داربست برای تعمیر پایین آورده شد
You need to take down some important information while listening.
شما باید موقع گوش دادند برخی اطلاعات مهم را یادداشت کنید.
معنی Take against
to begin to dislike someone or something for no good reason
بیدلیل بر علیه کسی شدن یا دوست نداشتن کسی
I don’t understand why she has taken against me.
نمیفهمم چرا او بر علیه من شده!
معنی Take aside
to take someone away from other people so that you can talk with that person
کسی رو کنار بکشی تا بتونی باهاش صحبت کنی.
I was taken aside by her.
توسط او به کنار کشیده شدم (یعنی کشید کنار منو تا باهام صحبت کنه)
معنی Take through
to explain something in detail
چیزی رو با جزئيات توضیح دادن
Can you please take me through this report?
میشه این گزارش رو با جزئيات بهم توضیح بدی؟
[irp]
قسمت دوم جمله با take در زبان انگلیسی
Take after
شبیه به کسی بودن در رفتار
Jenni really takes after her mother
جِنی واقعا شبیه مادرش است(شبیه مادرش رفتار میکند)
Take apart
جدا کردن چیزی
Tom always takes things apart in the garage
تام همیشه در گاراژ چیزها را از هم جدا میکند
Take away
چیزی یا کسی را به جای دور از دسترس و دور منتقل کردن
He was taken away to being a prison sentence
او برای حکم زندان به جایی دور دست بُرده شد
(To) take away
غذای بیرون بر
Take back
پذیرش اشتباه کلامی (حرف پس گرفتن)
You’d better take your word back
تو بهتره که حرفت را پس بگیری
Take back
پس بردن جنسی که خریدیم ولی مناسب نبوده
If the shirt doesn’t fit, take it back
اگر تیشرت اندازه نبود، پس بیارید
Take sb back
چیزی که باعث به یاد آوردن چیزی در گذشته شود
Grandchildren take me back to the days when my own children were small
نوهها من را یاد روزهای بچگی فرزندان خودم میاندازند
Take sth down
نوشتن اطلاعات یا چیزی
Can l just take some details down
ممکنه یکم جزئیات را یادداشت کنم
Take sth down
پایین آوردن (کَندن) چیزی که در موقعیت بالا نصب یا فیکس شده
She made us take down all the posters
او ما را مجبور کرد تمام پوسترها را بِکنیم
Be taken in
فریب خوردن از چیزی یا کسی
Don’t be taken in by products claiming to help you lose weight in a week
فریب محصولاتی که ادعا میکنند یک هفتهای میتوانند کمک کنند وزن کم کنید را نخورید
Take sb in
اجازه اقامت کسی که جایی برای ماندن ندارد در خانه خود
Brett’s always taking in stray animals
بِرت همیشه به حیوانات ولگرد اجازه میدهد در خانهاش بمانند
Take sth in
مجذوب شدن به چیزی
His eyes quickly took in the elegance of her dress
چشمان او سریع جذب زیبایی لباس او شد
take something off 👉 take something off something to remove something, especially a piece of clothing
بیرون آوردن لباس
👉 Could you take off your shoes before you come in?
میشه کفشهاتو قبل از اینکه بیای بیرون در بیاوری؟
take something off 👉 to rise into the air at the beginning of a flight
بلند شدن هواپیما از زمین
What time did the plane finally take off?
کی بالاخره هواپیما پرواز کرد؟
take something off 👉 to become thinner and lighter, especially by losing a particular amount of weight
لاغرتر شدن وزن از دست دادن
He’s taken a lot of weight off recently.
او اخیرا خیلی وزن کم کرده است.
take somebody/something on 👉 to start doing some difficult work or to start being responsible for something important
انجام یک کار سخت یا مسول یک چیز مهم شدن
▪️ I’ve taken on too much work lately.
اخیرا کارهای سخت و مهم زیادی انجام دادهام
take somebody on 👉 to start to employ someone:
کسی رو استخدام کردن
▪️ We’ve taken on three new employees this month.
این ماه سه کارمند جدید استخدام کردهام
take something out
👉 to remove something from inside a container or place :
بیرون آوردن
▪️ She opened her briefcase and took a letter out.
او کیفش رو باز کرد. نامه رو کشید بیرون
take somebody out 👉 to take someone to a restaurant, theater, club, etc., and pay for their meal or entertainment :
کسی رو به بیرون دعوت کردن مثل رستوران، سینما، کلوب
▪️ I’m taking her out for dinner tonight
من دارم او رو برای شام میبرم بیرون
take something out 👉 to arrange to get something officially, especially from a bank, insurance company, or a court of law :
یک چیزی رو به طور رسمی گرفتن مثل: وام، خسارت بیمه و…
▪️ The couple took out a $200,000 loan.
آن زوج ۲۰۰ هزار دلار وام گرفتند.
take a lot out of somebody 👉 to make someone feel very tired :
خیلی احساس خستگی کردن
▪️ My job takes a lot out of me.
شغلم خیلی منو خسته میکنه
take something out on somebody
to treat someone badly because you are feeling angry, tired, etc. :
با کسی بد رفتاری کردن چون شما احساس خشم یا خستگی دارید
▪️ Don’t take it out on me! It’s not my fault.
با من بد رفتاری نکن (به من نپر). تقصیر من نیست!
take over
1 take something over to begin to do what someone else was doing, especially being in charge of something:
کار رو شروع به انجام دادن کنی که قبلا یک نفر داشته انجام میداده
▪️ She wants me to take over when she retires.
او میخواد از من که ادامه بدم کار اونو وقتی که بازنشست میشه.
2 to take control of something:
کنترل چیزی را در دست گرفتن!
▪️ The Company was taken over by Sony in 1989.
کنترل شرکت به دست سونی افتاد در سال 1989.
take to phrasal verb
1 take to somebody/something to start to like someone or something :
شروع کنی که کسی یا چیزی را دوست داشته باشی
▪️ We took to each other right away.
ما همون لحظه از همدیگه خوشمون اومد
2 take to the streets/highways etc. to go out into the streets for a particular purpose, usually to protest something:
راهپمایی کردن یا شورش کردن
▪️ Thousands of people took to the streets in protest.
هزاران مردم ریختن تو خیابونها برای شورش کردن
take to something to start doing something regularly or as a habit
کاری رو به طور معمول یا عادت شروع به انجام دادن کنید
▪️ Lately he’s taken to staying up till the middle of the night.
اخیرا او عادت کرده که تا نیمه شب بیدار بمونه
take up
/ take up something if something takes up a particular amount of time or space, it fills or uses it :
زمان یا فضای چیزی رو گرفتن
▪️ I don’t want to take up too much of your time.
نمیخوام که خیلی زمان از تو بگیرم
/ take something ↔️ up to become interested in a particular activity or subject and spend time doing it :
به یک فعالیت یا موضوعی علاقهمند شدن و آن را انجام دادن.
▪️ She recently took up golf.
او اخیرا به گلف علاقهمند شده.
take something ↔️ up to accept an offer or CHALLENGE that someone has made :
قبول کردن یک پیشنهاد یا چالش که یک نفر ساخته یا ارائه داده است.
▪️ I took up the invitation to visit.
من دعوت رو قبول کردم که برم ملاقات کنم.
تمرین جمله با take در زبان انگلیسی
برای تمرین شما دوست عزیز ، جمله زیر رو به انگلیسی کامنت کنید تا خوب یاد بگیرید. ۱. پیشنهادت رو قبول نمیکنم. ۲. چندتا ساندوچی بیرون بر میخواستم.
[irp]
خب، امیدوارم جمله با take در زبان انگلیسی را یاد بگیرید که خیلی در این زمینه به شما کمک میکند، خیلی خوشحالیم که در سایت راسا میتوانیم این جملههای پرکاربرد و مهم زبان انگلیسی را به شما علاقهمندان آموزش دهیم.
دوستان عزیز برای اینکه از این به بعد از این جملهها درست استفاده کنید بهتر است که با آنها مثال بیشتری بزنید. یادتان باشد بهترین کار این است که همین الان در قسمت نظرها نظر خود و مثال خودتان را برای ما بگذارید.
آموزشهای دیگر ما که در زمینههای گرامر، نحوه یادگیری و تفاوت جزئی اما مهم، شاه کلید مکالمه، راسا فریز … هستند را مطالعه کنید.
سمت راست بالاترین امتیاز است! چپ کمترین!
میانگین امتیاز تعداد آرا
تا به حال رای داده نشده است. اولین نفر باشید!
11 دیدگاه برای “جمله با take در زبان انگلیسی ”
جملات خیلی کامل و خوبی بود در مورد take کامل و عالی
سپاس از شما
خیلی کامل و عالی بود مرسی
جملات کاملی و فریزهای خوبی بود در مورد take مرسی
خیلی کامل وعالی بود
سپاس از شما
مرسی خیلی خوب بود این عبارات
عالی بود
چقدر کاربردی و حرفه ای، مرسی عالی هستین
سپاس از شما
کامل و مفید بودن عبارات take