در این آموزش رایگان زبان انگلیسی میخواهیم معنی اصطلاح On the ball به فارسی را یاد بگیریم، این سری آموزشها اصطلاحات کاربردی را از دست ندید و ویدئو زیر رو تماشا کنید.
معنی اصطلاح On the ball به فارسی
معنی On the ball به فارسی میشه شش دانگ، زرنگ یا تیز و بز هست و بریم مثال:
– She’s really on the ball with her new project.
اون تو پروژه جدیدش خیلی زرنگه (یا: خیلی باهوشه).
– You need to be on the ball to keep up with this fast-paced job.
برای اینکه از پس این کار پرشتاب بر بیای، باید خیلی تیز و بز باشی
– He’s always on the ball, never missing a deadline.
اون همیشه شش دانگ هست هیچوقت هم ضربالاجل رو از دست نمیده.
The new manager is really on the ball—he quickly fixed all the issues in the system.
مدیر جدید واقعاً کاربلد است—خیلی سریع تمام مشکلات سیستم را برطرف کرد.
I need to stay on the ball if I want to finish this project before the deadline.
باید حواسم جمع باشد اگر میخواهم این پروژه را قبل از موعد مقرر تمام کنم.
She was on the ball during the meeting, answering all the tough questions with confidence.
او در طول جلسه خیلی مسلط بود و به همه سوالات سخت با اعتماد به نفس پاسخ داد.
If you want to succeed in business, you have to be on the ball and spot opportunities before others do.
اگر میخواهی در تجارت موفق شوی، باید زرنگ باشی و فرصتها را قبل از دیگران تشخیص دهی.
The goalkeeper was on the ball today, making some incredible saves to win the game.
دروازهبان امروز خیلی آماده بود و با چند مهار فوقالعاده باعث برد تیم شد.
تمرین: معنی اصطلاح On the ball
او همیشه تیز و بز هست.
این رو کامنت کنید
ما در صفحههای مجازی راسا نیز دنبال کنید.
سمت راست بالاترین امتیاز است! چپ کمترین!
میانگین امتیاز تعداد آرا
تا به حال رای داده نشده است. اولین نفر باشید!